برای او

آه شرمنده ام هنوز هم کمی از من مانده میروم تا دیگر از من چیزی نماند میروم تا من ، او شود...

برای او

آه شرمنده ام هنوز هم کمی از من مانده میروم تا دیگر از من چیزی نماند میروم تا من ، او شود...

برای او

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

۲ مطلب در ۴ بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

هم از سکوت گریزان ، هم از صدا بیزار

چنین چرا دلتنگم ، چنین چرا بیزار

 

زمین از آمدن برف تازه خشنود است

من از شلوغی بسیار رد پا بیزار

 

قدم زدم! ریه هایم شد از هوا لبریز

قدم زدم! ریه هایم شد از هوا بیزار

 

اگرچه می گذریم از کنار هم آرام

شما ز من متنفر ، من از شما بیزار

 

به مسجد آمدم و نا امید برگشتم

دل از مشاهده تلخی ریا بیزار

 

صدای قاری و گلدسته های پژمرده

اذان مرده و دلهای از خدا بیزار

 

به خانه ام بروم؟!خانه از سکوت پر است

سکوت می کند از زندگی مرا بیزار

 

تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست!

از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار


فاضل نظری

۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۴۳
سید رضا

  اصلا حرف نمی فهمد

  عقل که ندارد

   نمیدانم باید با چه زبانی با او  حرف بزنم

            دل را می گویم

   هر چه را  که بگویی برایش می آورم اما  آرام نمی گیرد

         هیچ چیز برایش " او " نمی شود

                                                                       دلم  " او "  را می خواهد...

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۲۷
سید رضا