از سعدی برای او...
دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۲۴ ق.ظ
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوقست در جدایی و جورست در نظر
هم جور به٬ که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست
بازآ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه٬ که از خاک کمتریم
ما با تو ایم و با تو نه ایم اینت بوالعجب
در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر میشنویم از تو ای عجب
نه روی آنکه مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
ما خود نمیرویم دوان از قفای کس
آن می برد که ما به کمند وی اندریم
«سعدی» تو کیستی که در این حلقه کمند
چندان فتاده اند که ما صید لاغریم
به مناسبت دبروز
روز بزرگداشت سعدی
۹۲/۰۲/۰۲
------
خیلی خرسندم که مطلب مورد پسندتون قرار گرفته
و ممنون از سرزدن های مستمرتون
فقط سید جان، جان مادرمون الزهرا سلام الله علیها مارو هم دعا بفرما
یا حق/.