برای او
پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۱، ۰۶:۰۱ ب.ظ
سلام
نَفَسم برای غمین بودن بهانه میخواست. چشمهایم برای گریه کردن دنبال چیز با ارزشی میگشت. دوست داشتم آه و نالهام نه برای دیگری؛ که برای خودم سودی داشته باشد. از وقتی این را دیدم لحظههایم مفهوم دیگری به خود گرفته. تازه خودم را پیدا کردهام. از وقتی خواندم: نَفَسُ المَهمُومِ لِظُلمِنا تَسبیحٌ، و هَمُّهُ لَنا عِبادةٌ[1]
حالا میفهمم که چرا گفت اگر چشمه اشکم بر مصیبتهایت خشک شود، به جای اشک خون میبارم. خون باریدن هم دارد. برای مثل شما جا دارد.
از قطرههای اشک، تسبیح سرخی ساختهام تا پنجره صبحگاهی چشمم را در زیارت عاشورایت بشویم؛ و در بلندترین ارتفاع عالم بگویم: اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود و ...
[1]. آه کشیدن بر ظلمهایی که به ما شده تسبیح؛ و غمین بودن برای ما، عبادت است؛ امالی شیخ مفید، ص 338
به نقل از وبلاگ جمال
۹۱/۱۰/۱۴
آفرین به تو و جمال!