ام بی بنین
چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۲:۴۴ ب.ظ
وقتی کسی را بشناسی و با او حتی روزی را گذرانده باشی
یَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ کَرَّ عَلَى جَمَاهِیرِ النَّقَدِ وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذِی لَبَدٍ
اى که عباس را دیدى حمله مىکرد بر تودههاى فرومایه و از فرزندان حیدر هر شیر یال دارى دنبال او بود
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِی أُصِیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ یَدٍ وَیْلِی عَلَى شِبْلِی أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
خبردار شدهام که به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالىکه بریدهدست بود واى بر من بر شیر بچهام که ضربت عمود سرش را خمیده کرد
لَوْ کَانَ سَیْفُکَ فِی یَدِیْکَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
اگر شمشیرت در دستت بود کسى نمىتوانست به تو نزدیک شود
لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ
واى بر تو مرا دیگر مادر پسران مخوان که مرا به یاد شیران بیشهام مىاندازى
کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
مرا پسرانى بود،که به آنان خوانده مىشوم اما امروز براى من پسرانى نیست
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ
چهار پسر مانند کرکسان بلندیها که با بریده شدن رگ حیات یکى پس از دیگرى به مرگ پیوستند
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعا طَعِینَ
نیزهها بر پیکرهایشان ستیزه داشتند همه آنان با تن مجروح به خاک افتادند
یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیَمِینِ
اى کاش مىدانستم آنچنان است که خبر دادند این که دست عباسم بریده شده بود
![](//bayanbox.ir/id/2129751582954653219?view)
وقتی او را نارحت ببینی غمگین می شوی
اگر او را گریان ببینی چشمانت دیگر تماشاچی باقی نمی مانند و و برای همدردی صورتت را نشان دار می کنند نشانه هایی از جنس اشک
این احساسات است حال اگر مویه و ناله آن دوست سوزناک باشد که دیگر جگر هم بی تابی می کند...
اما دیگر نمی دانم ناله و آه چقدر باید سوزناک باشد تا درون سنگ نفوذ کند سنگی که بعضی آن را جای دلشان گذاشته اند
شنیدیم و خوانده ایم
که سوز ناله و آه و مرثیه های بی بی ام البنین حتی دل دشمنان را به لرزه آورده
و حتی مروان هم از کنارش که عبور کرد چشمانش سنگ دلش را آب کردند و خیس شدند
می آمد بقیع و مرثیه می خواند:
۹۲/۰۲/۰۴