در پناه او...
سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۴۸ ب.ظ
اهل بیت را سه روز بر دروازه ی شام بداشتند
تا شهر را آذین بستند، هر چه تمام تر
و به هر زیور و آرایه و آیینه که بود؛
چنان که هیچ چشم، مانندِ آن ندیده بود.
و سرها را که پیشتر به شهر برده بودند
بیرون فرستادند تا با اهل بیت وارد کنند.
آنگاه از مردمِ شام پانصدهزار مرد و زن
دف زنان، بیرون آمدند
و امیران با دف و سنج و شیپور.
و جوانان می رقصیدند و دف و سنج می زدند
و تنبور می نواختند.
و مردمِ شام به گونه گون جامه ها
و سرمه و خضاب، خویش را آراسته بودند.
و بیرونِ شهر از بسیاریِ مردم مانندِ عرصه ی محشر شده بود:
در یکدیگر موج می زدند.
چون به میانه روز رسید
سرها و اسیرها را به شهر در آوردند.
___________________________
- کتاب آه، ترجمه نفس المهموم شیخ عباس قمی، ص 496
۹۲/۰۹/۱۲
خانه خراب عشقم و سربار زینبم
در به در مجالس سالار زینبم
هرکس به علم و بیرقش چپ نگاه کرد
با خشم من طرف شده ...مختار زینبم
یاعلی
التماس دعای فرج