گفتم :
بسم الله شروع کن اذون گفتن نمازم که خوندی دیگه منتظر چی هستی
بسم الله
با گلوی پر از بغض گفت :
" بی او ؟؟؟؟"
گفتم :
بسم الله شروع کن اذون گفتن نمازم که خوندی دیگه منتظر چی هستی
بسم الله
با گلوی پر از بغض گفت :
" بی او ؟؟؟؟"
ای تیـــغ ! پا برهنـــــه بیا رو بـــــروی من
حاجــــت به استخــــاره ندارد گلـــوی من
خـون مــــــرا بریـــــز و مــــرا سربلنــــد کن
دامــــن مـزن به ریخـتـــــــن آبـــــروی مـن
لب ، سرخ کن به خون من ای تیغ تا دمی
کامــــی بگیـــرد ار لــــب تـــــــو آرزوی مــن
بر پیکـــــرم فـرود بیـــــا سـرکشــــی مکـــــن
زانــــوی احتـــــــــرام بزن پیــــــــــش روی من
بشکــــن سفال جســـــم مرا زود تر کـــه جان
چون مِــــی ، نفس نفس نزند در سبــوی من
فرق مــــــرا تــو مســـــح بکــــــش با اشاره ای
مگـــــذار نــــاتمــــــام بمـــانـــــــد وضــــوی من
نمیدانم
اوست که در خانه چشمم زندانی شده
یا چشم من اسیر او شده
اوست نشسه در نظر من به کجا نظر کنم
«وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ»
اصلاً تو من را خواندی که آمدم. ما معمولاً خیال میکنیم
که ما خدا را میخوانیم و او یا جواب میدهد و یا نمیدهد.
گاهی بعضی میگویند ما خواندیم جواب نداد.
نه، اصلاً تو او را نمیخوانی، بلکه او تو را میخواند.
اول او تو را میخواند و بعد تو جواب میدهی و بعد دوباره او تو را بهتر میخواند.
در واقع اوست که دعوت میکند.
«وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ وَ لوْ لا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ»؛
اگر تو نبودی، اگر تو نمیخواستی و یا اگر
تدابیر تو نبود برای اینکه من به تو برسم، من به تو نمیرسیدم.
اصلاً من نمیفهمیدم که تو که هستی. تو خودت خواستی خودت را به من بشناسانی.
من متشکرم، ممنونم. خیلی سپاسگذارم.
الحمدلله که خواستی خودت را به من بشناسانی. وگرنه من نمیشناختمت. بنده دنیا میشدم.
دنبال پول و شهوت و شهرت میافتادم. دنبال نان بودم که بخورم و همینها.
بیش از این نمیفهمیدم. خیلیها اینطورند. اینها دلالت به خدای تعالی نمیشوند.
میبینیم فردی را 60 سال سن دارد، ولی تمام همّ و غمّش این است که یک پولی در بیاورد، موبایلی، ماشینی، مقامی، میزی، صندلیای!
مثلاً بزرگ خاندان بشود؛ بزرگ ایل و قبیله و طایفه بشود؛ و یا شاهنشاه بشود.
آخرین تلاشی است که خیلیها میکنند. اما نه، «وَ لَوْ لا أَنْتَ» اگر تو نمیخواستی،
اگر تو نبودی: « لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ» اصلاً من نمیفهمیدم تو که هستی؟
این تویی که میخواهی من بفهمم که تو که هستی؟ و من پی میبرم به تو. ممنونم که مرا در چنین وادی و چنین
راهی انداختی.
حجت الاسلام والمسلمین آقاتهرانی
http://aghatehrani.com/data.asp?Id=1412
ایام هفته |
کلاس |
استاد |
توضیحات |
شنبه |
مجردها |
حجتالاسلام سلیمانپور |
انتخاب همسر، ازدواج و ... (ویژه آقا پسرها) |
یکشنبه |
اخلاق |
حجتالاسلام افشین فر |
شرح کتاب شریف معراج السعاده |
دوشنبه |
اخلاق |
حجتالاسلام افشین فر |
شرح کتاب شریف معراج السعاده |
سه شنبه |
مسائل طبی |
حجتالاسلام شیخ رمضان الهی |
آداب تغذیه،مزاج شناسی و... ازنگاه طب اسلامی |
چهارشنبه |
مسائل طبی |
حجتالاسلام شیخ رمضان الهی |
آداب تغذیه،مزاج شناسی و... ازنگاه طب اسلامی |
پنجشنبه |
خانواده |
حجتالاسلام سلیمانپور |
عوامل تحکیم وتضعیف بنیان خانواده (ویژه متاهلین) |
جمعه |
خانواده |
حجتالاسلام سلیمانپور |
عوامل تحکیم وتضعیف بنیان خانواده (ویژه متاهلین) |
شروع این کلاسها از شنبه 22/4/1392 راس ساعت پنج ونیم بعد ازظهر در محل حسینیه مرحوم حاج مرتضی ولیزاده واقع در کوچه گرمه ای بوده و شرکت برای عموم آزاد است.برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید با شماره 09158896811 تماس بگیرید.
1. ماه مبارک رمضان ماه خدا و موسم عبادت است.
2. معرفت به حق رمضان و مهمانی الهی.
3. معنی روزه گرفتن، درک اخلاص در همه حرکات و سکنات است.
4. ماه مبارک رمضان بهار دعاء و تلاوت قرآن است.
5. به جا آوردن نوافل (نمازهای مستحبی).
6. تطهیر قلب به توبهای صادقانه.
7. تطهیر طعام، لباس، مکان و همه حرکات و سکنات (به پرداخت خمس مال و اداء دین و بدهکاریها)
8. تحصیل شرایط دعا و مناجات کند.
9. رسول خدا بر سجدههای طولانی در این ماه سفارش فرمودهاند.
10. دعا برای ولی عصر ارواحنافداه در خلال شب و روز بگوید: «الّلهمّ اَرِنا فیهِ، وَ فی اَهلِ بَیتِهِ، وَ شیعَتِهِ وَ رَعِیّتِهِ، وَ عامَّتِهِ وَ خاصَّتِهِ ما یَأمَلُ، وَ فی اَعدائِهِ ما یَحذَرونَ، وَ مُنَّ عَلَینا بِطاعَتِهِ وَ رِضاهُ، وَ اَلحِقنا بِشیعتِهِ المُقَرّبین، وَ اَولِیائِهِ السّابقینَ، وَ صلّ عَلَیهِ وَ عَلی آبائِهِ الطّاهِرینَ، بِجَمیعِ صَلَواتِکَ، یا اَرحَمَ الرّاحِمینَ».(1)
و حالا که حرف تیر شده
تیر خلاص را بزنم
آن تیری که قلب روضه ها را دریده
زخم های واژه ها و مقتل تیر میکشند از گفتن آن روضه ها
با همین اسم تیر
طرف چپ سینه او تیر میکشد
همان تیر هاست که اشک او را خون کرده....