تابستان هم که با تیر شروع شد
در این فصل هم
یا باید زخمهایت تیر بکشد
یا درد هایت تیر بکشد
شاید هم
باید تیر تو را بکشد
نمی دانم
این خون من است که شور شده
یا اشک من است که سرخ شده
نمی دانم
هر چه هست شاید حال روزهای بی او باشد
نمی دانم
اصلا بی او روز هست یا نه؟
نمی دانم؟؟؟؟
سلام
بابت این چند روز تاخیر در به روز رسانی عذر خواهی میکنم
به اینترنت دسترسی نداشتم
البته با گوشی مطالب دوستان رو می خوندم
و نظرات رو تایید میکردم
اما چه کنم که نرم افزار گوشیم نه قابلیت نظر گذاشتن داره نه مطلب و منم حسرت اینا رو با چند تا فحش به گوشی آروم میکردم
ممنو از لطف همه دوستان
ببخشید
اینم عرق شرمن منه
تبش بالا رفته بود
نا امید شد قنداقه را گذاشت گوشه ی اتاق و خودش هم گزیه کرد
کنیزش گفت : " اجازه بده برم خانه حسن بن علی
کمک مان می کند مطمئنم "
حکیمه خاتون در را که باز کرد ماجرا را که شنید گفت:
" سرمه ای را که دیشب به چشمان مهدی کشیدم بیاورید "
آوردند
برد کشید پای چشم نوزاد
صبح نشده تبش قطع شد
سرمه هیچ ، گردی از نعلینت را بده تا سرمه چشمم کنم تا شفا بگیرم
سخت به تو محتاجم
بابت تاخیر در مطلب نیمه شعبان معذرت می خوام اول از خو آقا بعدم از همه دوستان