رنگ دلش به فاطمیه غریب ما رنگ داد
بوی او عطر فاطمیه را به شهر پاشید
کاش که دلش را فانوسی کند برای راه
برای راه دل .....
با فانوس دلش ما را میان همان کوچه ببرد
میان همان کوچه پشت آن در....
تا مثل او پشت در تکه تکه شویم و دل و جان را فدا کنیم....
دیدم که تکه تکه های بدنش پشت در افتاده میان تابوت
شاید میان روضه های کوچه دلش گیر کرده بوده....
پی نوشت :
از سایت های بصرگراف
کانون منجی
حسین جان
روزهای حلمایی بابت عکس و مطلب تشکر میکنم
سید محمود
نمی دونم کی؟ یه دل یکی از بچه ها انداخت برای تزئین ماشین حامل پیکر مطهر شهید گلدان بذاریم، ما هم با ذهن حسابگرمون فرستادیم دو تا گلدان خریدن تا اینکه نمی دونم بازم کی به دل یکی دیگه از بچه ها انداخت چندتا گلدان دیگه هم بیاره ، خلاصه اینبار بدون هیچ حساب و کتابی گلدانها رو دور و بر تابوت شهید چیدیم،کار تزئین ماشین تقریبا تموم شده بود که چشمم به پیشانی تابوت افتاد ؛ روش نوشته بود شهید گمنام - 19 ساله ...
بی اختیار گلدانها رو شمردم ، دقیقا 19 تا بود .....
محمد علیزاده
توبنویس
سلام
مطلب شما در سایت "tobenvis.com" منتشر گردید
منتظر حضور شما و ارسال مطالب زیبایتان هستیم
توبنویس جایی برای نخبگان ...
توبنویس : tobenvis.com
جمعه های انتظار:
فاطمیه ای دیگر آمد و رفت اما تو هنوزمنتقم منتظری؟؟
عَزیزٌ عَلَىَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَلا تُرى، وَلا أَسْمَعُ لَکَ حَسیساً وَلا نَجْوى
بسیار سخت است بر من که خلق را همه ببینم و ترا نبینم و هیچ از تو صدایى حتى آهسته هم بگوش من نرسد
عزاداری ها قبول مادر
به روزیم فرصت کردید تشریف بیارید
عکس های زیبایی بود