برای او

آه شرمنده ام هنوز هم کمی از من مانده میروم تا دیگر از من چیزی نماند میروم تا من ، او شود...

برای او

آه شرمنده ام هنوز هم کمی از من مانده میروم تا دیگر از من چیزی نماند میروم تا من ، او شود...

برای او

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

ما و غم او و کلاس و....

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۳۹ ب.ظ

استاد بعد از کمی تاخیر وارد کلاس شد
بعد از  یک سلام سریع و نگاهی که سریع تر آن را از روی سر  حاضران کلاس عبور داد نشست
با یک بسم الله.... برگه حضور و غیاب را باز هم با سرعت از لای کتابش خارج کرد
بعد از آنکه بادقت و البته سریع تاریخ را نوشت نگاهی به حاضران کرد تا بدون آنکه غایبین را بخواند با حاضران لیست را پر کند
نوبت رسید به اسم....
بعد از خواندن سریع اسمش، زیرچشمی همان طور که خم شده بود روی برگه نگاهی کرد
و گفت : long time  آقای فلانی کجا بودی؟
چند نفر از بچه ها برای اینکه او حرفی نرند سریع دویدند بین کلام یک طرفه استاد 
که آقا ایشان بوشهر بودند و منطقه شان را زلزله زده بود
استاد کمی تعجب بر چهره اش جاری شد و پرسید : خب ان شاالله از اقوام شما که کسی چیزیش نشده بود
این حرف استاد ظاهرا سنگینی حرف ها و نگاه های بچه هایی که از چیزی خبر نداستند را برایش یادآوری کرد
 پس از لرزیدن شانه هایش غم حرف های دیگران و نگاه ها و غم و غصه ها و خاطرات تلخی که در این چند روز مجبور به ذخیره آنها شده  بود یک باره بر سرش آوار شدند و اشک هایش بی پناه ریختند بیرون از خانه چشمش
اینجا بود که رنگ شرم تمام کلاس را سریع دوید و به همه جا را شرمین کرد 
استاد پی یک جان پناه بود برای خروج از زیر سنگینی لحظات باز هم سریع لیست حضور و غیاب را تمام کرد و اشک های او تمام نمی شد
بعد اتمام حضور و غیاب استاد محض دلداری چند کلمه ای سریع از صبر و تحمل مصیبت و اجر آن برای کمال انسنانها گفت و سپس روح اموات او را با یک فاتحه میهمان کرد
شاید زمزمه ی فاتحه های زیرلب بود که کمی از لرزش شانه های او کم کرد تا باز با خیسی نگاهش به حال کلاس برگردد و صبر را قورت بدهد...



گاهی رنگ های خودمان و زندگی مامن ما را از رنگ های زندگی دیگران خیلی خیلی دور می کند.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۳۱
سید رضا

نظرات (۶)

دلم گرفت ........

فوق العاده بود سید

لذت بردم!

یک یادداشت داستانی گیرا و تأثیرگذار

.

نفست گرم سید...

پاسخ:
نظر لطفته حاتم جان
البته ما که کوچیک شماییم
خیلی نثرت زیبا شده سید جان.
فتبارک الله
خدایش بیامرزاد
پاسخ:
نظر لطف شماست 
خواهش میکنم

۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۲۰ یا فاطمه الزهرا(س)
ز اخلاص، ایمان پذیرد کمال 
بود نیّت پاک، دین را جمال‏ 
به اکسیر اخلاص، قلب وجود 
طلا گردد اندر رکوع و سجود...
باسلام

وبلاگ خوب و جامعی دارید ...
با افتخار شما را لینک نموده ایم، در صورت تمایل ما را با نام "غربت" لینک بفرمائید.

منتظر حضور شما در میان حرف های درونم هستم ...
یاعلی
۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۴۸ سید امیر علی حیدری
ممنون
جالب بود سید جان
-----------------
زلزله مصیبت عجیبیه! نمی دانم شاید هم نعمتی غریبی باشد... .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی