برای او

آه شرمنده ام هنوز هم کمی از من مانده میروم تا دیگر از من چیزی نماند میروم تا من ، او شود...

برای او

آه شرمنده ام هنوز هم کمی از من مانده میروم تا دیگر از من چیزی نماند میروم تا من ، او شود...

برای او

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

بس کن رباب ....

دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۰۲ ق.ظ




بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است


کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده
گهواره نیست دست خودت را تکان نده


با دست های بسته مزن چنگ بر رخت
با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت


بس کن رباب حرمله بیدار می شود
سهمت دوباره خنده انظار می شود


ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود
از روی نیزه راس عزیزت رها شود


یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده
دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده


گرچه امید چشم ترت نا امید شد
بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد


پیراهنی که تازه خریدی نشان مده
گهواره نیست دست خودت را تکان مده


با خنده خواب رفته تماشا نمی کند
مادر نگفته است و زبان وا نمی کند


بس کن رباب زخم گلو را نشان مده
قنداقه نیست دست خودت را تکان مده


دیگر ز یادت این غم سنگین نمی رود
آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود


بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود
این گریه ها برای تو اصغر نمی شود
حسن لطفی



سلام بر رباب  آن بانویی که الف قامت ارباب را از دست داد و رباب تنها شد  و ناله روز و شبش این بود

ابد والله ما ننسی حسینا 

(به خدا تا ابد حسین را فراموش نخواهم کرد)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۷
سید رضا

نظرات (۱۳)

بی‌تابی نکن رباب!
آرام است کودک‌ت.
تاب می‌خورد
روی نیزه‌ها ..

حسین جان(ع):

ز تیز کردن تیر سه شعبه فهمیدم
زبان گشودن شش ماهه را نخواهی دید ...
عزادرای قیول ...


دعا بفرمایید....


یا حسین
۲۷ آبان ۹۲ ، ۱۹:۲۳ محمد علیزاده
ahsant
20
تاب می خورد روی نیزه ها
با پدر همسفر شده
برایش آب می آورند
توی تشتی طلایی و زر گون
رباب
آرام باش...
اصغرت خوابیده
بیدارش نکن
۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۰:۴۱ عبدالحسین
چنان از ضرب تیر دست و پای خود گم کرد/ که خواست گریه کند در عوض تبسم کرد

سلام

مطلب شما در سایت "tobenvis.com" درج گردید.

منتظر حضور بعدی شما و ارسال مطالب زیبایتان هستیم

توبنویس جایی برای نخبگان و ارزشی نویسان ... 

با درج لینک توبنویس در وبگاه خود از ما حمایت فرمایید.

     

توبنویس : tobenvis.com

۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۹:۳۲ علی اکبر مجنون الحسین جان
بسم رب الحسین روحنافدا....

به دم مظلوم....یا الله یا الله یا الله ....


آخ ارباب...آخ رباب...آخ علی اصغرم...

سوگند که قلبم از درد سوخت....



التماس دعای عهد وفرج را جهانی نمائیم انشاالله....
لبیک یا حسین جان...لک لبیک....
اجرتون با امام حسین

۰۲ آذر ۹۲ ، ۰۹:۵۴ طنز «آغا کلان»


سلام

عزیز ارجمند،

 

با مثنوی طنز؛ «مدرنیــته»

مشتاق دیدارتان هستم.

 

خیر پیش.


نیارید اسم رباب را
عباس دلش حساس است به این اسم

خجل بدترین چیز است برای یک عمو
۰۲ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۷ محمد کیوان

*هوالعزیز*

 

وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلى‏ یُوسُفَ آوى‏ إِلَیْهِ أَخاهُ قالَ إِنِّی أَنَا أَخُوکَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (یوسف 69)

زیر تقدیر الهی تعبیه هاست، و در قصهء دوستی در باب دوستان،قضیه هاست، یعقوب و بنیامین هر دو مشتاق دیدار یوسف بودند و خسته تیر فراق او، اینکه یعقوب در غم فراق سالها بمانده، و بنیامین به مشاهده یوسف رسیده و بشارت إِنِّی أَنَا أَخُوکَ را شنیده، نه از آن جهت است که بنیامین را بر یعقوب شرف است، لکن با ضعیفان رفق بیشتر کنند که حوصله ایشان بر بار بلا کم تابد،

" و بلا که روی نماید به قدر ایمان هر کس روی نماید، هر که را ایمان قوی تر ،بلای وی بیشتر"

خداوند موسی را گفت وَفَتَنَّاکَ فُتُونًا (طه 40) : آنقدر تو را آزمایش در بلا کردیم تا صافی و پاک شدی.

"رسول خدا (ص) فرمود: خداوند بلا را برای ولیان قرار داد و شهادت را برای دوستان"

 

۱۲ آذر ۹۲ ، ۲۳:۰۸ فرزند آدم
جیگر ادم رو اتیش میزنه این شعر ...
این گریه ها برای تو اصغر نمیشود ....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی