برای او

آه شرمنده ام هنوز هم کمی از من مانده میروم تا دیگر از من چیزی نماند میروم تا من ، او شود...

برای او

آه شرمنده ام هنوز هم کمی از من مانده میروم تا دیگر از من چیزی نماند میروم تا من ، او شود...

برای او

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

من ؟؟؟

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۱ ق.ظ


من سنگ شوره زارم و گویا زمانه ای
این جا کشانده است مرا رودخانه ای

یا شاید آن پرستوی پیرم که عشق او
نگذاشت دست و پا بکند آشیانه ای

یا تاکِ بی بری که برای شکفتنش
ناچار جز بهار ندارد بهانه ای

یا تخته پاره ای که گرفتار موجم و
هرگز مرا قبول نکرده کرانه ای

تنهایی من از خودِ تنهایی ام پُر است
در بی نشانی است که دارم نشانه ای

چیزی نمانده است که دیوانه ام کند
ترس مترسکانه ام از موریانه ای

این جا کسی صدای مرا پس نمی دهد
پای کدام کوه بخوانم ترانه ای؟


مهدی فرجی 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۰۳
سید رضا

نظرات (۱)

چون من گدای بی‌نشان مشکل بود یاری چنان

  

سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی