برای او

آه شرمنده ام هنوز هم کمی از من مانده میروم تا دیگر از من چیزی نماند میروم تا من ، او شود...

برای او

آه شرمنده ام هنوز هم کمی از من مانده میروم تا دیگر از من چیزی نماند میروم تا من ، او شود...

برای او

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

زنگ سیاه و سفید

شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۲۳ ق.ظ

از زنگ نقاشی می ترسید

نه که بترسد 

حسی شبیه اضطراب داشت

اضطرابی نفرت بار 

نه که نقاشی بلد نباشد

نه فقط به خاطر اینکه باز هم مجبور بود گل های خانه شان را بی رنگ بکشد

مداد زرد رنگ نبود که چراغ خانه را روشن بکشد

ولی موهای پدر را می توانست سفید بگذارد

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۲۱
سید رضا

نظرات (۴)

سلام سیدجان
به روزم با شعری با عنوان عمریه
منتظر نظرت هستما
۲۱ دی ۹۲ ، ۱۷:۴۱ سوشیانت ...

شادی و شعف به جای غم می آید

رحمت عوض ظلم وستم می آید

ایکاش بگویند دراین عیدبزرگ

دارد پسرفاطمه هم می آید

سلام سید
پسر بچه ای رادیدم که درنقاشی اش خورشید راسیاه کشید  تا پدرکارگرش زیر  نور آفتاب نسوزد...
۲۳ دی ۹۲ ، ۲۱:۵۵ علی اکبر مجنون الحسین جان
بسم رب الحی ارواحناله لک الفدا

حتما حمایت خود  را در عرصه ی مبارزه ی سنگر به سنگر از بلاگ تازه تاسیس همرزم بااندیشه ی خود اعلام فرماید ....

به این آدرس مراجعه فرمائید....التماس دعای عهد و فرج و فجرصادق شهادت انشاالله ..لبیک یاحسین جان...لک لبیک.....

http://sandooghche.blog.ir/

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی