برای او

آه شرمنده ام هنوز هم کمی از من مانده میروم تا دیگر از من چیزی نماند میروم تا من ، او شود...

برای او

آه شرمنده ام هنوز هم کمی از من مانده میروم تا دیگر از من چیزی نماند میروم تا من ، او شود...

برای او

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

مادرم

دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۰۲ ق.ظ




                 به پایت می افتم مادر 

تا تمنای بهشت کنم.....



خاک پایت میشوم تا بوی بهشت بگیرم.......          



تقدیم به مادرم بهترین مادر دنیا

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۱
سید رضا

نظرات (۱۴)

سلام
خداقوت
به پریشانیات ماهم سر بزنید
Www.parishAniat.blog.ir
 اگر " العجل " بگوییم و برای ظهور آماده نشویم
کوفیــان آخــرالـزمــانـیــم                                     
بامطلب به پاخیزید منتظر حضور شما هستم
یاحق  
به سلامتی مادر
سلام

*ریخت و پاش کنید*

...کمی برای دل...


ولادت با سعادت دخت نبی اکرم(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) را به ساحت مقدس امام عصر(عج)روحی ارواحنا الفداه تبریک عرض می نماییم.

به زمین تا که رسیدی همه جا زیبا شد

هرچه گل بود شکفت و دل باران وا شد

هر فرشته به تو یک نام بهشتی می داد

آسمان دید که مجموعه ی آن “زهرا” شد

گفت آهسته که خورشید بتابد همه جا

این چنین نام تو اعلام به یک دنیا شد

رسمشان بود عرب ها که به گُل پشت کنند

رحمت آمدنت مژده ی”اعطینا” شد

یک شب آویخته شد چادرت از عرش خدا

عطر رویایی آن قسمت مریم ها شد

عشق هنگام نمازت به تماشا آمد

“وندرین دایره، سرگشته ی پابرجا” شد

روز میلاد شما بود و دلم خواست، غزل

عرض تبریک قشنگی بشود، آیا شد؟

سلام دوست عزیز میلاد نور بر شما و خانواده محترم فرخنده و سبز انشاالله در سایه رحمت خالق جان زیبا و ارزشمند زندگی کنیم التماس دعا

امام مهربانم

با تو می گویم و از خود می پرسم ؛

چرا هیچ از حج باز گشته ای پیغام تورا برای ما نمی آورد ؟

چرا وقتی مردم به هم می رسند ، نمی پرسند :تازگی ها از آقا چه خبر ؟

چرا روزنامه ها ،خبری از تو نمی نویسند ؟

چرا دیگر جمعه ها کسی در دروازه شهر به انتظارت نمی ایستد ؟

چرا هیچ کس برای آمدنت نذر نمی کند ؟

چرا دعاهایمان هم از نام تو خالی شده است ؟

چرا بودنت را باور نکرده ایم ؟

چرا وقتی که به شهر ما می آیی ؟ آمدنت را حس نمی کنیم ؟

چرا نیامدنت را با بودن یکی می گیریم ؟

چرا چشم هایمان چنان آلوده گناه شده که شایستگی دیدارت را از کف داده ایم ؟

چرا زبان هایمان چنان با دروغ پیوند خورده که دیگر نتوانستیم لا تو هم سخن شویم ؟

چرا دل هامان آنقدر سخت و سنگی است که نام تو هیچ لرزه ای بر آن نمی اندازد ؟

چرا شرمنده نگاهت ، از همین نزدیکیها نیستیم ؟

چرا همراه نسیم بوی خوش تو را حس نمی کنیم ؟

چرا صدای گام های تو را که نزدیک می شوی ،نمی شنویم ؟

چرا برای زودتر آمدنت دعا نمی کنیم ؟

چرا طلوعت را تمنا نمی کنیم ؟

چرا ما قدر ناشناسان فرامو شت کرده ایم ؟

چه شد ای دوست که ما جا ماندیم ؟                  

از تو و از غم تو وا ماندیم ؟

چه شد ای گم شده اما پیدا

کز حضورت همگی جاماندیم ؟

ای خدا ! غیبت او شده بی حد و حساب

شیعیانش همه اندر طلب جرعه آب

تو زدر یای کرم لطف کن اورا برسان

به دعای طلب منتظران ، منجی مارا برسان .

سلام دوباره

http://farsiyad.blog.ir/post/7

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۰۲ علی اکبر مجنون الحسین جان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دارم محضر همه ی بزرگواران و یاران حسینیه ی ققنوس کربلا
هدیه ای تقدیم به محضرتان ؛ان شاالله که در نشرش کوشا باشید....
در هرکجا هستید !
اگر مدیر هستید!
اگر مربی و معلم واستاد و حاج فلانی و ورزشکار ونویسنده و شاعر و هر کسب و کار را دارید....
اگر بنده ی خدا  هستید!
اگر خود را خادم و پای رکاب مولایمان حجت خدا می دانید!
خواهشمندم برای رضای خدا این روایت تاثیر گذاررا چاپ کنید وبه دست همه جامعه برسانید!
جامعه ای که خالی از فرمان حضرات آل الله ارواحناله لک الفدا باشد وکسی به فرامین آن بزرگواران
توجه واقعی نداشته باشد!به انحطاط و خودپرستی ها و گناهان بزرگ خواهد پیوست!
با توجه به باطن فرمایشات حضرات آل الله ارواحناله لک الفدا،باید مولایمان امام زمان ارواحناله لک الفدا را یاری نمائیم.ان شاالله

****(هرگز کسى را کوچک نشماریم !!!!)****

على بن یقطین از بزرگان صحابه و مورد توجه امام موسى بن جعفر (ع) و وزیر مقتدر هارون الرشید بود. روزى ابراهیم جمال (ساربان ) خواست به حضور وى برسد. على بن یقطین اجازه نداد. در همان سال على بن یقطین براى زیارت خانه خدا به سوى مکه حرکت کرد و خواست در مدینه خدمت موسى بن جعفر(ع) برسد. حضرت روز اول به او اجازه ملاقات نداد.

روز دوم محضر امام(ع) رسید. عرض کرد: آقا! تقصیر من چیست که اجازه دیدار نمى دهى ؟

حضرت فرمود: به تو اجازه ملاقات ندادم ، به خاطر اینکه تو برادرت ابراهیم جمال را که به درگاه تو آمده و تو به عنوان اینکه او ساربان و تو وزیر هستى اجازه ملاقات ندادى . خداوند حج تو را قبول نمى کند مگر اینکه ابراهیم را از خود، راضى کنى .

مى گوید عرض کردم : مولاى من ! ابراهیم را چگونه ملاقات کنم در حالیکه من در مدینه ام و او در کوفه است . امام(ع) فرمود:  هنگامى که شب فرا رسید، تنها به قبرستان بقیع برو، بدون اینکه کسى از غلامان و اطرافیان بفهمد. در آنجا شترى زین کرده و آماده خواهى دید. سوار بر آن مى شوى و تو را به کوفه مى رساند.

على بن یقطین به قبرستان بقیع رفت . سوار بر آن شتر شد. طولى نکشید در کوفه مقابل در خانه ابراهیم پیاده شد. درب خانه را کوبیده و گفت :  من على بن یقطین هستم .
ابراهیم از درون خانه صدا زد: على بن یقطین ، وزیر هارون ، در خانه من چه کار دارد؟
على گفت : مشکل مهمى دارم .

ابراهیم در را باز نمى کرد. او را قسم داد در را باز کند. همین که در باز شد، داخل اتاق شد. به التماس افتاد و گفت :  ابراهیم ! مولایم امام موسى بن جعفر مرا نمى پذیرد، مگر اینکه تو از تقصیر من بگذرى و مرا ببخشى .

ابراهیم گفت : خدا تو را ببخشد.
وزیر به این رضایت قانع نشد. صورت بر زمین گذاشت . ابراهیم را قسم داد تا قدم روى صورت او بگذارد؛ ولى ابراهیم به این عمل حاضر نشد. مرتبه دوم او را قسم داد. وى قبول نمود، پا به صورت وزیر گذاشت . در آن لحظه اى که ابراهیم پاى خود را روى صورت على بن یقطین گذاشته بود، على مى گفت : خدایا! شاهد باش .

سپس از منزل بیرون آمد. سوار بر شتر شد و در همان شب ، شتر را بر در خانه امام در مدینه خواباند و اجازه خواست وارد شود. امام این دفعه اجازه داد و او را پذیرفت .

 

پی نوشت :

بحار: ج 48،ص 85.

التماس دعای عهد و فرج مولایمان ان شاالله
امیدوارم شمابزرگواران ازکسانی باشیدکه  فوج فوج به یاری حضرت اباصالح المهدی جان خواهید شتافت.

سلام آقا سید

بهشت زیر پای چنین مادرانی است که چنین فرزندانی تربیت میکنند

وبلاگ نوپای ما روهم وقت کردین ببینین

 التماس دعا

 

خدایاتمام مادرها به خصوصامادر اقا رضارا برایش ن گه دار
۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۵۷ عرفان اقوامی
بسم الله الرحمن الرحیم 
سلام دوست عزیزم
به وب این بنده نیز سری بزن و نظرات خودت را درباره ی آن اعلام کن ........
اگر مایل به تبادل لینک هستید نیز در بخش نظرات وبلاگم عنوان نمایید.
نشانی وبلاگ من:
ps-amol.sub.ir
aghvami.sub.ir
منتظرتان هستم
یا علی (ع)
التماس دعا - برای ظهور حضرت حجت (عج) صلواتی عنایت کن!
خدا نگهدار
۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۵۶ علی اکبر مجنون الحسین جان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم....
تقدیم به شما گرامییان
از سوی حسینیه ی ققنوس کربلا
خوشبخت باشیدوشیرین کام ان شاالله و از یاران مولایمان اباصالح المهدی ارواحناله لک الفدا
دل مولاجانمان را با خوشبختی و مهربانی خویش با خانواده و وفاداری به همسر و اهل خود شاد کنید
برای خوشبختی همدیگر بسیار دعا کنید.
رضای مولایمان رضای خداست!
امیداست آن سرورعالم؛از همه ی ما در این صبح جمعه ی الهی راضی شود.
امیدوارم هرگز یک تار موی از سر مَحْرَمِتان به نامحرمان دنیا نفروشید.
حلال خدا را حرام نکنید و حرام خدا را حلال نشمارید....
آمین یارب العالمین
زندگی به سبک شهدا!!!
 «می‌برم با خانم و بچه‌ها بخوریم»
جعبه شیرینی رو جلو بردم و تعارف کردم. یکی برداشت و گفت: می‌توانم یکی دیگر هم بردارم؟
گفتم : البته این حرفا چیه؟ سید یک شیرینی دیگر هم برداشت.
هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلاتی تعارفش می‌کردند، بر می‌داشت اما نمی‌خورد. می‌گفت: «می‌برم تا با خانم و بچه‌ها با هم بخوریم.»
به ما هم توصیه می‌کرد که این خیلی موثر است آدم شیرینی‌های زندگی‌اش را با خانواده‌اش تقسیم کند.
شاید برای همین هم همیشه در خانه نماز را به جماعت می‌خواند.
پی نوشت:
برداشتی از کتاب مجموعه خاطرات شهیدسید مرتضی  آوینی
التماس دعای عهد وفرج مولایمان را فراموش نکنیم.....
هر چه دارم همه از پاکی مادر دارم ...
سلام  آ سید رضا
بابا دمت جیز وبلاگت مثل شب جمعه باحاله.به ما هم سر بزن ....بای

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی